در هر کسبوکاری، چه کسبوکارهای بزرگ چندملّیتی و چه کسبوکارهای کوچک خانوادگی، داده باید در رأس تصمیمگیریهای راهبردی سازمان باشد. با بینشی که داده در اختیار شما قرار میدهد میتوانید پاسخی برای سؤالهای اساسی کسبوکارتان پیدا کنید (مثلاً،چگونه میتوانم رضایت مشتریان را افزایش دهم؟). دادهها به ما بینش میدهند. صاحبان کسبوکار و مدیران، با این بینشها میتوانند فرصتهای جدیدی برای تصمیمگیری و اقدام در جهت بهبود کسبوکار خود ایجاد کنند و این قدرت داده را نمایان میکند.
در مقاله دیگری در مجله اینترنتی دیدگاه درباره تصمیم گیری داده محور صحبت کردهایم. در این مقاله، فرایند استفاده از داده را بررسی میکنیم: یعنی، فرایند استفاده از داده برای گرفتن تصمیمهای بهتر که شامل ده مرحلهٔ ساده است. در واقع، کل فرایند را به ده مرحلهٔ ساده تجزیه کردهایم. لطفاً، برای رسیدن به قسمتهای جذابتر، هیچکدام از مراحل را نادیده نگیرید و سرسری از آنها عبور نکنید. اهمیت مراحل راهبردی، اگر از خود داده بیشتر نباشد، کمتر هم نیست.
۱- با استراتژی شروع کنید!
امکاناتی که کلان داده در اختیار شما قرار میدهد، بیشک شما را تحت تأثیر قرار خواهد داد و ممکن است بهآسانی در هیاهو و جوّی که دنیای داده را احاطه کرده، راه درست را گمکنید. داشتن استراتژی در همان ابتدای کار، شما را در برابر این جو محافظت میکند و میتوانید یک راست بروید سراغ همان چیزی که قرار است در کسبوکار شما تفاوت ایجاد کند. بهجای اینکه در آغاز به فکر این باشید که روی کدام دادهها میتوانید یا باید، کار کنید، به این فکر کنید که هدف کسبوکار شما چیست و میخواهید به چه دستاوردهایی برسید؟
۲- روی بهبود حوزه های مشخصی از کسبوکار تمرکز کنید!
حالا باید آن بخشهایی از کسبوکار خود را که برای رسیدن به استراتژی کلی از همه مهمتر هستند، شناسایی کنید. برای رسیدن این منظور، ابتدا به این پرسش پاسخ دهید که «اگر مجبور باشید تنها روی یک یا دو حوزه کار کنید، کدام حوزهها را انتخاب میکنید؟» در اکثر کسبوکارها، بخشهای مربوط به مشتریان، امور مالی و امور اجرایی، مهمترین قسمتهایی هستند که باید مورد توجه قرار بگیرند.
۳- پرسشهای بیپاسخ کسبوکارتان را شناسایی کنید!
اکنونکه اهداف استراتژیک خود را شناسایی کردهاید، گام بعدی این است: «برای رسیدن به اهدافتان، باید برای کدام پرسشها پاسخی بیابید؟» با پاسخ به این پرسش، میتوانید روی دادهای که واقعاً به آن نیاز دارید تمرکز کنید. وقتی بهجای «جمعکردن داده برای روز مبادا»، «دادهٔ الف و ب را برای پاسخدادن به پرسش ج» جمعآوری و بررسی کنید، میتوانید میزان نیاز خود به داده، هزینهها و نگرانیها را، به شدت کاهش دهید.
۴- دادهای مورد نیاز برای یافتن پاسخ مناسب را پیدا کنید!
گام بعدی شناسایی دادههایی است که برای پاسخ به پرسشهای خود به آنها نیاز دارید. این نکته مهم را به یاد داشته باشید که هیچ نوع دادهای بهخودیخود، بهتر یا باارزشتر از نوع دیگر نیست، پس به دنبال شناسایی دادهای باشید که برای شما مفید است: یعنی، دادهای که به شما کمک کند به مهمترین و فوریترین پرسشهای خود پاسخ دهید و شما را به اهداف استراتژیکتان نزدیک میکند. ببینید کدام مجموعه داده (data set)، بیشتر احتمال دارد که به پرسشهای شما پاسخ دهد تا بتوانید مجموعهای را انتخاب کنید که آسانتر جمعآوری میشود، زودتر به پاسخ میرسد و هزینهٔ مناسبتری دارد.
۵- دریابید که کدام دادهها را هماکنون هم در اختیار دارید!
وقتی دادههای موردنیاز خود را شناسایی کردید، کار درست این است که ببینید آیا بخشی از این دادهها را از قبل در اختیار داشتهاید یا خیر؟ حتی، اگر این دادهها بلافاصله قابل تشخیص نباشد، نباید این ارزیابی را تعطیل کنید. در واقع، این دادههای داخلی (Internal data) شماست که تعیین میکنند کسبوکارتان در حال حاضر چه چیزی دارد یا میتواند به چه چیزهایی دسترسی داشته باشد. اگر در حال حاضر دادهٔ داخلی وجود ندارد، راهی برای جمعآوری آن پیدا کنید. میتوانید از سیستمهای جمعآوری داده (collection systems) کمک بگیرید یا از دادههای بیرونی (external data) استفاده کنید.
۶- مطمئن شوید هزینهها و زحمتی که به شما تحمیل می شود قابل توجیه است!
وقتی هزینهها را برآورد کردید، باید ببینید که آیا مزایای ملموسی که قرار بود به دست بیاورید، ارزش این هزینهها را داشت یا خیر. در همین راستا، باید با دادهها مانند بقیهٔ سرمایهگذاریهای مهم کسبوکار رفتار کنید. شما باید برنامهٔ شفافی برای سرمایهگذاری داشته باشید و این برنامه باید ارزش بلندمدت داده را برای استراتژی کسبوکار شما ترسیم کند. اگرچه هزینهٔ دادهها همواره در حال کاهش است، اما اگر حواستان نباشد، چهبسا این هزینهها افزایش پیدا کند. به همین دلیل، تمرکز کردن روی دادهای که واقعاً به آن نیاز دارید، امری حیاتی است. اگر فکر میکنید هزینهها سنگینتر از مزایاست، احتمالاً باید به دنبال منابع دیگری باشید.
۷- دادهها را جمعآوری کنید!
این مرحله بیشتر شامل آمادهکردن برنامهها و افرادی است که دادهها را جمعآوری و مدیریت میکنند. ممکن است تمایل داشته باشید که بهجای جمعآوری داده، با پول به منابعی از مجموعه دادههای آمادهٔ تحلیل (analysis-ready data set) دسترسی پیدا کنید؛ اما، واقعیت این است که در بسیاری از پروژههای داده، تا حدی به جمعآوری داده نیاز پیدا خواهند کرد.
۸- دادهها را تحلیل کنید!
برای اینکه بینشهای با معنی و سودمندی در مورد کسبوکارتان استخراج کنید، باید دادهها را تحلیل کنید. بههرحال، طیکردن همهٔ این مراحل، بدون آنکه چیز جدیدی از دادههایتان یاد بگیرید کار بیفایدهای است. تحلیل متن، تحلیل گفتار (speech analytic) و تحلیل عکس یا ویدئو، از جمله تحلیلهایی است که با اعمال آنها روی داده میتوانید بینشهای مفیدی از دادهها استخراج کنید. در چند سال اخیر، بسترهای تحلیل کلان داده، به طور چشمگیری افزایشیافتهاند. برای کار با بعضی از این بسترها به چیزی بیشتر از مهارت کار با برنامه اکسل نیاز نیست و این یعنی، بیشتر کارمندان میتوانند سراغ تحلیل کلان دادهها بروند. با وجود این، در اکثر موارد برای کار کردن با دادهها به تجربهٔ بیشتری در زمینهٔ علم تحلیل نیاز است.
۹- بینشها را ارائه دهید و منتشر کنید!
مهم این است که نتایج در زمان درست و به روشی مناسب در اختیار فرد درست قرار گیرد. در این صورت، حجم مجموعه دادهها یا میزان پیچیده بودن ابزار تحلیل هیچ اهمیتی ندارد. باید اطمینان حاصل کنید که بینشهای استخراج شده از دادهها، برای تغییر نحوهٔ تصمیمگیریها و در راستای بهبود عملکرد شما، استفاده خواهد شد. امروزه، روشهای متنوعی برای ارائه کردن دادهها وجود دارد و ابزارهای هیجان انگیزی هم وجود دارد که شما را در این راه یاری میکنند.
۱۰- آموختههایتان را در کسبوکارتان بگنجانید!
در نهایت شما باید از بینشی که از دادهها به دست آوردهاید در تصمیمگیریهایتان استفاده کنید و تصمیمهایی بگیرید که کسبوکارتان را در راستای بهترشدن، تغییر دهد … و سپس، بر اساس این تصمیمها اقدام کنید. باارزشترین بخش سفر با دادهها همینجاست: تبدیل دادهها به اقدام عملی.
منبع | Forbes |
مترجم | فاطمه طالبی |
دیدگاه شما